jump to navigation

و اینک رنجی دیگر … آوریل 1, 2012

Posted by aMiN in جالب و بکر.
Tags: , , , ,
trackback

درد زایمان نفس زن را گرقته بود …، به زمین و زمان چنگ میزد !

اما اشکهایی که چون ابر پاییزی از چشمانش سرازیر بود برای درد زایمان نبود …!

غصه ی تولد دختری دیگر بود !! زن هنوز زخم سال پیش را فراموش نکرده بود ! نمی توانست چهره ی معصوم دخترک 15 ساله اش را فراموش کند !

التماسهای دخترک بر جانش مثل ضربه های شلاق بود !

نمی دانست بر سر دختر نازنینش چه آمده بود ، آنزمان که پدرش او را به بهای 300000 تومان به مردی 50 ساله فروخته بود ………!!؟

و اینک رنجی دیگر ……..؟ تحقیری دیگر ………؟ فروشی دوباره …………!!!

دیدگاه»

1. keyhan - آوریل 2, 2012

😦


بیان دیدگاه